از دانشگاه تا کار اجرایی و وزیری که ضدفوتبال نام گرفت
محمود گودرزی شاید اگر اولین، دومین و حتی سومین وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت ورزش بود، امروز در همان دانشگاه مشغول کار بود اما آش آنقدر شور شده بود که مجلس اگر میخواست او را به سرنوشت نصرالله سجادی، صالحیامیری و سلطانیفر دچار کند، شرایط بدی رقم میخورد. گودرزی اگر چه تلاش میکرد کارهای خوبی انجام دهد اما به دلیل فقدان سابقه اجرایی و البته مشورتهایی که در بخشی دیگر به آن پرداخته میشود راه را اشتباه رفت. او در همان بدو ورودش به ساختمان سئول ضدفوتبال نام گرفت.
شاید یکی از مهمترین مشکلات گودرزی در دوران حضورش در وزارت ورزش و جوانان به حواشی وی و فوتبالیها برمیگردد. موضعگیریهای او در مقابل فوتبال و تیم ملی و اظهار نظرهای عجیب در مسائل خرد ورزش به خصوص فوتبال باعث شد تا گودرزی را «وزیر ضد فوتبال» بنامند.
اختلاف گودرزی با کفاشیان از یک سو و فشار برای برکناری کیروش از سرمربیگری تیم ملی اختلافات را تا حدی بالا برد که کیروش در مصاحبههایش به خودش اجازه داد علیه شخص اول ورزش کشور صحبت کند و گودرزی نیز او را «لمپن وارداتی» بخواند. درگیریهای سرمربی و وزیر پای برخی از دولتیها را نیز به میان کشید و شنیده شد تا برخی از بدنه دولت از گودرزی خواستند مواضع خود را در مقابل سرمربی پرتغالی تغییر دهد.
مشکلات فوتبالی وزیر ورزش با کفاشیان نیز در نوع خود بیسابقه بود و بر خلاف وزرا و روسای سازمانهای تربیت بدنی گذشته که خود را معطوف به فوتبال کرده بودند، گودرزی ارتباط خود را با رئیس فدراسیون به صفر رساند و حتی برای مدتهای طولانی کفاشیان را در دفتر کار خود را نمیداد، به طوری که کفاشیان رسما در مصاحبه با تسنیم پرده از این راز برداشت و گفت که 8-7 ماه است که با گودرزی حرف هم نزده است. در حالی که اصول ابتدایی مدیریت میگوید چنین امری مردود است و یک مدیر باید قدرت آن را داشته باشد که به جای قهر کردن حرفش را بزند و کار را با صحبت کردن پیش ببرد.
دخالتهای برخی افراد از بدنه وزارت ورزش در انتصابهای فدراسیون فوتبال را نیز نباید نادیده گرفت. فشار برای تغییر در دبیر کل فدراسیون فوتبال و معاون بانوان این فدراسیون نیز در جای خود قابل تامل است که نتیجه آن چیزی جز فاصله عمیق فدراسیون فوتبال با وزارت ورزش نبود.
کسی منکر تصمیمات نا به جا و خلق الساعه کفاشیان در دوره ریاستش بر فدراسیون فوتبال نمیشود اما وزیر ورزش به عنوان نفر اول به جای تعامل با فدراسیون فوتبال از حربه قهر و عدم حمایت مالی از فوتبال استفاده کرد که نتیجه آن جز ضربه به فوتبال ملی در مقطعی خاص نبود.
ابهام در چگونگی ورود برخیها به بدنه هیئت مدیره سرخابیها
یکی از نمرههای منفی در عملکرد گودرزی در وزارت ورزش و جوانان به نحوه مدیریت و اداره سرخابیها برمیگردد و انباشتهای از ابهامات و سوالات بیپاسخ در پایان دوره وزارت وی بر جای مانده است.
اداره استقلال و پرسپولیس با سرپرست برای مدت طولانی و عدم تعیین تکلیف مدیریت این دو باشگاه موضوعی بود که به جای یک راه حل ساده به معادلهای چند مجهولی تبدیل شد و استقلال برای مدت دو سال به جای مدیرعامل با سرپرست و پرسپولیس نیز همچنان با سرپرست اداره میشود. این درحالی است که استقلال و پرسپولیس به دلیل ثبت در ثبت شرکتها باید با مدیرعامل اداره شوند و اداره این دو باشگاه با سرپرست غیرقانونی است. این اتفاق در حالی رخ داد که گودرزی همواره بر طبل قانونمندی میکوبید. این موضوع درباره بسیاری از فدراسیونهای ورزشی نیز صدق میکرد و این فدراسیونها به مدت زیادی با سرپرست اداره میشدند.
سوال عمده خبرنگاران از وزیر ورزش و جوانان و معاونانش به همین موضوع اختصاص داشت اما هیچگاه با پاسخی واضح و منطقی رو به رو نشدند.
حضور برخی از افراد و چگونگی رسیدن آنها به بدنه هیئت مدیره دو باشگاه پایتخت نیز از نکات مبهم وزارت گودرزی بود و هیچگاه مشخص نشد که این افراد چگونه وارد این دو باشگاه شده و حتی برای مقطعی اسپانسر باشگاه شدند.
سفرهای غیرضروری وزارتیها و عدم تسلط وزیر بر زیردستان
اگر بخواهیم به یک خصوصیت خوب گودرزی در این مدت اشاره کنیم تاکید وی بر صرفه جویی فدراسیونها در بحث منابع مالی است و وی بارها در دیدار با روسای فدراسیونها بر این موضوع تاکید کرد و حتی خودش در بحث عدم حضور غیر ضروری در سفرهای برون مرزی پیش قدم بود اما آنچه در این موضوع جای انتقاد دارد عدم قدرت وی در کنترل سفرهای برون مرزی اطرافیانش بود.
تعداد سفرهای برون مرزی محمود گودرزی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد (که البته این خود جای نقد دارد که چرا نفر اول ورزش ایران نباید برای ارتباط گرفتن و ملاقات با روسای جهانی به سفر برود) اما شاید بتوان تعداد سفرهای بیارتباط برخی از معاونانش با مسابقات و سفرهای اعزامی را بیش از هر دولت دیگری دانست. با وجود انتقادهای زیاد رسانهها به این سفرها گودرزی نه تنها اقدامی برای جلوگیری از این سفرها نکرد حتی در برخی از مواقع با پشتیبانی از یارانش این شائبه را ایجاد کرد که خودش هم راضی به این سفرها است.
وی حتی در واکنش به سفر یکی از افراد وزارت ورزش به لاس وگاس آمریکا که بازتاب منفی زیادی داشت و در حالی تنها چند روز از این سفر گذشته بود در پاسخی عجیب به تسنیم گفت که «این موضوع گذشته است و اینها به قبل تعلق دارد. به هر حال سفر رفتهاند دیگر!»
این نشان میدهد که در بسیاری از موارد یا حرف و عمل گودرزی یکی نبوده و وی حتی بر زیردستان خود هم تسلط نداشته و نتوانسته است تفکر خود را بر آنها تحمیل کند.
«ورزش پاک» شعاری زیبا اما در عمل ناموفق
گودرزی در همان ابتدای حضورش در وزارت ورزش شعار ورزش پاک را مطرح کرد و مبارزه با دلالیسم در ورزش را در دستور کار قرار دارد. وی حتی در سخنان خود به لمپنهای ورزشی هم حمله کرد که این موضوع با انتقاد برخی از اهالی ورزش و فوتبال روبهرو شد اما اینها مانع نشد تا گودرزی در سخنان خود از مواضعش برای ایجاد ورزش پاک در کشور عقب نشینی کند.
گودرزی در این زمینه عزمی جدی داشت و اگرچه کارهایی هم صورت گرفت اما آنچنان که باید در این کار موفق نبود.
شعار ورزش پاک میتوانست ورزش کشور را متحول کند اما گودرزی بر خلاف میلش در تحقق این خواسته خود ناکام ماند.
مشاورانی که نسخه وزیر را زودتر از وقت معمول پیچیدند
در بحثهای مدیریتی به خصوص اداره ورزش آن هم در حد یک وزارتخانه که قرار است تمام ابعاد ورزش کشور چه در بُعد همگانی و قهرمانی و چه بانوان و حرفهای را در بر بگیرد موضوع انتخاب مشاوران کارکُشته و آشنا به مسائل از اهمیت زیادی برخوردار است اما این موضوع در دوران وزارت گودرزی چندان مورد توجه قرار نگرفت.
متاسفانه برخی مشاوران گودرزی که تسلط فکری زیادی هم بر امور وزارت ورزش داشتند با در نظر گرفتن منافع شخصی یا حتی ناخواسته و به دلیل عدم آشنایی با مسائل گودرزی را در مسیر سختی قرار دادند.
از جمله این مشاورههای غلط میتوان به ایجاد ارتباط محدود گودرزی با رسانهها اشاره کرد که دستخوش همین مشورتها بود. گودرزی در ابتدای حضورش در وزارت ورزش و بنا بر خصوصیات شخصی خود ارتباط مناسبی را خبرنگاران ایجاد کرد اما به مرور زمان و پس از مطرح شدن برخی انتقادها از سوی اهالی ورزش در رسانهها گودرزی به خواست مشاورانش در مقابل آنها قرار گرفت و بارها نیز در سخنان خود ضمن مقصر دانستن رسانهها در بسیاری از مشکلات ورزش اقدام به شکایت از آنها در مقابل انتشار مصاحبه های انتقادی کرد. این در حالی بود که گفته میشد وزارت ورزش، رسانهایترین دوران خود را سپری میکند ادعایی که در حد همان شعار باقی ماند، شعاری که حتی ظاهر قشنگی هم نداشت.
همین موضوع و ادامه این روند و عدم پاسخگویی مناسب وی به خبرنگاران باعث شد تا فاصله رسانهها با گودرزی هر روز بیشتر و همین شکاف باعث شد دو طرف از افکار و برنامههای هم دور باشند.
نکته قابل توجه اینجاست که برخی از نزدیکان وزیر ورزش در زمان صحبت وی با رسانهها مدام با نامه نگاری و صحبتهای درگوشی باعث میشدند وزیر در مسیر دلخواهشان حرکت کند و این موضوع نیز از چشم رسانهها مخفی نماند.
ممنوعیت شدید در رفت و آمد خبرنگاران در وزارت ورزش و ارتباط محدود وزیر با تنها چند رسانه خاص وابسته به دولت سبب شد تا وزارت ورزش منزویتر از گذشته باشد. در این دوره نگاه سیاسی به رسانهها بیش از هر دوره دیگری به چشم میخورد.
در بسیاری از حوادث و اتفاقات ورزش نیز مشاوران با مشاورههای غلط باعث شدند تا عجیبترین، اشتباهترین و خلقالساعهترین تصمیات اتخاذ شود.
دخالت معاونان در امور داخلی فدراسیونها و دستهایی که کوتاه نشد
در کنار مشاوران وزارت ورزش باید به دخالتهای نابهجای برخی از معاونان در امور غیر مربوط نیز اشاره کرد. کم نبود مواردی که گفته میشد برخی از معاونان وزارت ورزش بدون اینکه نقشی در معاونت ورزش قهرمانی داشته باشند در امور انتخابات فدراسیونها به دنبال اعمال نفوذ هستند و سعی دارند گزینه مورد نظر خود را در راس کار قرار دهند.
حتی در مورد برخی از فدراسیونها و برای ماندن یکی از روسای فدراسیونها که از چند شغلهها محسوب میشد، صحبتهایی از نشستهای شبانه دو تن از معاونان وزارت ورزش و رئیس مورد نظر هم مطرح شد. این موضوعات هیچگاه به صورت رسمی تائید نشد اما باعث شد تا برخی افراد در انتخابات فدراسیونها دچار شائبه شوند و معتقد باشند که وزیر ورزش دست معاونان را از دخالت در امور انتخابات ها کوتاه نمیکند و خودش نیز در برخی از مواقع تحت تاثیر آنها قرار گرفته و تصمیمات نادرستی اتخاذ میکند.
چارت سازمانی وزارت ورزش و اساسنامه فدراسیونها؛ برنامه نیمهکاره گودرزی
تغییر و تائید چارت سازمانی وزارت ورزش و جوانان پس از جدایی معاونت ورزش همگانی و بانوان، یکی از مهمترین برنامههای گودرزی در روزهای نخست بود اما این موضوع پس از 35 ماه در وزارت ورزش مغفول ماند و این چارت همچنان تصویب نشده است.
چارت وزارت ورزش و جوانان یکبار در فروردین ماه سال 91 تصویب و ابلاغ شد. این چارت شامل شش معاونت ساماندهی امور جوانان، امور فرهنگی و تربیتی، توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای، امور بانوان و توسعه ورزش همگانی، حقوقی، امور مجلس و هماهنگی امور استانها و توسعه منابع و پشتیبانی است که با وجود تغییر در دولت یازدهم، همچنان به قوت خود باقی است.
اصلاح اساسنامه فدراسیونهای ورزشی نیز یکی از موضوعات مهمی بود که وزیر ورزش از ابتدای کارش بر آن تاکید و در برنامههای خود گنجاده بود. پس از المپیک 2012 مسئولان وقت کمیته ملی المپیک قول اصلاح آن را به کمیته بینالمللی المپیک داده بودند اما بنا بر قوانین داخلی کشور اصلاح اساسنامه فدراسیونها از حیطه اختیار کمیته ملی المپیک خارج و در چارچوب وظایف وزارت ورزش است و تنها مرجعی که در داخل کشور میتواند فدراسیونها را مجبور به این اقدام کند وزارت ورزش است.
همچنین در مجامع فدراسیونهای ورزشی کمیته ملی المپیک تنها یک رای دارد و ریاست آن نیز با وزیر ورزش است. همچنین امضای حکم ریاست روسای فدراسیونها و تامین بخش اعظم بودجه فدراسیونها با وزارت ورزش است و بالطبع فدراسیونها حرف شنوی بیشتری از وزارت ورزش دارند.
بر همین اساس قرار بود 3 سال پیش و بعد از انتخاب گودرزی به عنوان وزیر ورزش اصلاح اساسنامه به عنوان اولویت اصلی وزارتخانه و معاونت قهرمانی مطرح شود اما این مسئله هنوز در ورزش حل نشده است و اگر خوشبینانه نگاه کنیم تعداد اساسنامههای اصلاحی در این مدت به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
وزارت ورزش در این زمینه و برای اصلاح اساسنامه فدراسیونها اقداماتی انجام داد و بررسی اساسنامه و اعمال تغییرات لازم در آن که البته از دوره قبل آغاز شده بود را در قالب «پیشنویس اساسنامه فدارسیونها» آماده ارائه به هیئت وزیران جهت تایید نهایی کرد اما دیگر خبری از پیش نویس تهیه شده نشد و مهر «غیر قابل استناد» بر آن زده شد.
بر اساس متن پیش نویس تهیه شده وزارت ورزش بر عزل و نصبهای برخی فدراسیون مسلط بود. علاوه بر این تغییراتی در قالب اصلاح تبصره 2 ماده 15 اساسنامه لحاظ شد مبنی بر اینکه «مدیر کل استان به جای رئیس فدراسیون، ریاست مجمع استانی را بر عهده بگیرد و رئیس فدراسیون به عنوان نایب رئیس وی، در مجامع حضور پیدا کند.»
این بند تناقض آشکار با قوانین منشور المپیک، مقررات فدراسیونهای بین المللی و اساسنامه کمیته ملی المپیک داشت و استقلال فدراسیونها و هیئتهای ورزشی را نقض میکرد. به همین دلیل رئیس کمیته ملی المپیک با ارسال نامهای به معاون اول رئیس جمهور عواقب این موضوع را یادآوری و باعث شد تا موضوع از دستور کار هیئت دولت خارج شود.
* اظهارنظرهای نامناسب و نابههنگام
محمود گودرزی هیچگاه نتوانست تسلط خوبی روی حرف زدنهایش داشته باشد. همین چند وقت پیش و در بحبوحه مسابقات المپیک 2016 ریو و در حالی که مسابقات تکواندو و کشتی آزاد آغاز نشده بود، وزیر ورزش با استناد به عملکرد تیم ملی کشتی فرنگی گفت: «حد ورزش ایران همین است»، حرفی که خیلیها اعتقاد نه حد ورزش ایران که حد مدیریت گودرزی همین است. او در کوران مسابقات حرفی زد که نباید میزد چرا که المپیک 2012 لندن ثابت کرد حد ورزش ایران بیش از تصور گودرزی است، ضمن اینکه اگر بپذیریم او درست حرف گفته باشد، آن زمان، وقت مناسبی برای گفتن این حرف نبود.
گودرزی بارها نتیجه به دست آمده در المپیک 2012 را اتفاقی خواند و به تاریخ ماقبل از آن و مدالهای کسب شده در دورههای قبلی اشاره کرد در حالی که المپیک لندن میتوانست سرمنشاء جدیدی برای ورزش ایران باشد. او موفقیتها و تلاشهای صورت گرفته را زیر سوال برد تا افت کاروان ایران در زمان خودش را توجیه کند.
اظهارنظر گودرزی درباره ضعف داوری در فوتبال ایران و حرفهایش در خصوص بهرام افشارزاده پس از جداییاش از استقلال نشان داد که او هنوز نتوانسته در جایگاه وزیر ورزش خودش را ببیند و به گونهای صحبت کرد که دور از جایگاه وزیر ورزش بود.
* جمعبندی
موارد بالا تنها بخشی از اتفاقات رخ داده در دوران گودرزی بود و بیش از آن در این مقال نمیگنجد. اگر چه نمونههایی زیادی وجود دارد اما نمیتوان به همه آنها در این مطلب پرداخت. نکات مثبت هم در دوران وزارت گودرزی وجود داشت اما آنچه در قالب کلی و جمع بندی میتوان ارائه کرد این است که وزارت ورزش در زمان محمود گودرزی دوران بدی را سپری کرد، دورانی که معاونان وزارت ورزش برای رفتن به سفرهای غیرضروری با یکدیگر رقابت تنگاتنگی داشتند و ورزش ایران اگرچه روزهای خوبی داشت اما در المپیک ریو موفق ظاهر نشد و وعدهها هم عملی نشد. باشد که وزیر بعدی ورزش و جوانان از اتفاقات این دوره درس بگیرد و البته دولت هم همینطور و فردی را برای این پُست به مجلس معرفی کند که از شایستگی زیادی برخوردار باشد.